گویا این روزها بیش از هر زمان دیگری، امام زمان در عرصه سیاست ایران حضور دارد. حضوری که نه از باب ولایت تکوینی اوست، نه حتی نماینده عقیده ما شیعیان به ولایت تشریعی.
امام عصر، در رمزآلودترین روزهای تاریخ ایران پس از انقلاب 57، انگار از آن مراتب لاهوتی پایین آمده و به مناقشات عرصه مطلقاً ناسوتی سیاست پیوسته است. روزگاری نه چندان دور، در این سرزمین، امام عصر را با سیاست، کاری نبود. از قضا، سینهچاکترین سینهزنان زیر علم مهدویت، بیشترین پرهیز را از دخالت دین در سیاست داشتند. امام خمینی(ره) اما نظریهای را پردازش کرد که با همان پیش فرضها، به نتیجهای درست مخالف نظر حجتیه میرسید.
این روزها بیش از هر زمان دیگری، امام عصر (عج) در عرصه سیاست ایران حضور دارد، و بیش از هر زمان دیگری مظلوم است. با جسارت او را شریک خطاهایمان میکنیم. مطمئنیم که اگر بیاید و راه دیگری نشان دهد، راه او را دنبال خواهیم کرد؟
تئوری ولایت فقیه نه فقط ولایت سیاسی را به فقهای شیعه هدیه کرد که حتی نیابت امام عصر را. سالها گذشت و پس از رحلت فقیهی که نظریه نوین ولایت فقیه را ابداع کرده بود، بسط و ایساع این تئوری هم منجر به آن نشد که ادعای ارتباط با موعود، مبنای مدیریت وضع موجود قرار گیرد. با این حال، چرخ و فلک قدرت، کمکم، گروهی را بالا برد که افکار دیگری در سر داشتند. مدتی باید میگذشت تا معلوم شود ماجرا جدیتر از لانه کردن موریانه خرافه بر پایههای تخت مذهب است.
«نومهدویتگرایی»، امام موعود را نه فقط در جامه یک مرشد الهی، و نه فقط یک واسطه فیض، که همچون هزاردستانی در پس پرده میدید. مردی که میتوان تصمیمات خود را به او نسبت داد، میتوان از برنامههایش پس از ظهور سخن گفت و نقشه مسیر حرکتش را منتشر کردو... حوادث خرداد88 پرده را بیشتر کنار زد. عملاً ثابت کرد که از نگاه نومهدویت گرایان، رأی مردم -حتی اگر خیلی زیاد باشد- در برابر رأی «آنان» که سیمشان وصل است، ارزشی ندارد.
همچنانکه معلوم شد برای مدیریت جامعه نه نیازی به مشاور هست و نه به مرشد؛ مگر «آنان» که وصلند، ممکن است خطا کنند که نیازمند ارشاد کسی باشند؟ آنگاه که خود را منسوب به امام عصر بدانیم و چنان بیندیشیم و چنان بگوییم و چنان رفتار کنیم که گویا دست حق از آستین ما بیرون آمده، منطقاً به این عوارض خواهیم رسید:
اول: معلوم است که بری از خطا نیستیم، حتی اگر حقیقتاً سیممان وصل باشد. (چه کسی شجاعت دارد چنین ادعایی را علناً مطرح کند؟! ) پس لاجرم خطاهایمان نیز به نام کسی نوشته میشود که خود را سرسپرده او میدانیم. در این صورت، اگرچه ما هستیم که از چشم متدینان میافتیم و بر دامن کبریای «او» گردی نمینشیند؛ اما در ذهن ناآشنایان به معارف دین، چشمههای تردید را جوشاندهایم.
دوم: صاحبان حق مطلق، طبیعی است که دیگران را منحرف بدانند و تحقیر و تکفیر کنند. پس وقتی خود را سرچشمه ناب حقیقت میبینیم، در مهرورزانهترین حالت، برای آنچه دیگران میگویند -هر که میخواهند باشند- ارزشی قائل نیستیم و به تشخیص خود عمل میکنیم. خشونتورزی هم که فرزند نابگرایی است.
سوم: وقتی به حکومتی جهانی میاندیشیم که خود سردمدار آن هستیم و آن را اینقدر در دسترس میبینیم، از بالا به همهچیز و همه کس نگاه میکنیم، خود را ناگزیر به همزیستی با دیگران -حداقل در درازمدت- نمیبینیم و معلوم است که با چنین نگاهی کسی گوشش به حرف ما بدهکار نخواهد بود. مغرور میشویم و سپس مطرود. دنیا را نسبت به خود بدبین میکنیم و چهرهای بیمنطق از دین را به نمایش میگذاریم که هرگز نمیتواند با دنیا تعاملی درست برقرار کند.
چهارم: وقتی یقین داریم حلال همه مشکلات به زودی از راه میرسد، چرا باید خودمان را به آب و آتش بزنیم؟ طبیعی است که مشکلات و نقاط ضعفمان برایمان بیاهمیت جلوه میکند، به آیندههای دور فکر نمیکنیم و حداکثر تلاشمان این است که امروز را بگذرانیم، که فردا فرجی خواهد شد.
و پنجم؛ همان تناقض، همان سوء تفاهمی که حتی میتواند ما را به مرز بیاعتقادی به مهدویت برساند: وقتی راه را به خوبی میشناسیم و به درستی آن یقین داریم، چه نیازی به امام عصر (عج)؟ آیا جز این است که جایگاه امام عصر (عج) را -پناه بر خدا- به حد یک سردار لشکر تنزل دادهایم؟ فرماندهی که رسالتش این است که به یاری ما بیاید و با قدرت ماورایی خود دشمنان ما را به خاک سیاه بنشاند و درماندگی ما را در عبور از موانعی که خود برای خود ایجاد کردهایم چاره کند. از این منظر، مهدی موعود، گویا منجی ماست و نه منجی دین؛ و راه تازهای به ما نشان نخواهد داد، که ما هم اکنون نیز راه حق را شناختهایم و بیذرهای تردید و بدون احساس نیاز به راهنمایی در آن گام بر میداریم.
اما آیا به راستی امام عصر (عج) چنین خواهد بود؟ آیا او همان میکند که ما کردهایم؟ از همان راه میرود که ما رفتهایم؟ معیارهای او برای قضاوت، همان معیارهای ماست؟ ذرهای احتمال نمیدهیم که او بر آنچه ما میکنیم صحه نگذارد؟ لحظهای تردید به خود راه نمیدهیم که ممکن است از آنچه میکنیم راضی نباشد؟ آیا او برای برپایی حکومت عدل جهانیاش، همچون ما سخن میگوید و دیگران را بر خود میآشوبد؟ آیا برای رسیدن به مقصود از هر ابزاری استفاده میکند؟ یا شاید گمان میکنیم ابزارهایی سحرآمیز برای تسخیر جسم و جان مردمان در اختیارمان میگذارد؟ . . .
این روزها بیش از هر زمان دیگری، امام عصر (عج) در عرصه سیاست ایران حضور دارد، و بیش از هر زمان دیگری مظلوم است. با جسارت او را شریک خطاهایمان میکنیم. مطمئنیم که اگر بیاید و راه دیگری نشان دهد، راه او را دنبال خواهیم کرد؟
دوست عزیز وبلاگ جالبی داری، اگه واسه وبلاگت عکس لازم داشتی می تونی به جعبه سر بزنی
موفق و پایدار باشید
ممنون
دوست عزیز وبلاگ جالب داری، اگر واسه وبلاگت عکس لازم داشتی به جعبه سر بزن
موفق و پایدار باشید
سلام دوست خوب
حالت چطوره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای بابا اینا که خودشون رو امام زمان هم معرفی می کنند ...
فکر کنم حالا یه کوچولو از مواضعشون اومدن پایین و میگن امام زمان ما نیستیم ولی یک سیاستمداری مثل ماستتتتتت
خدایا ما را به خود وامگذااااااااااااااااااااااااااااار - آمین
ممنون از نظرت